1- تحقق ثبات پولی
مهمترین هدف بانکهای مرکزی تحقق ثبات پولی از طریق وضع و اجرای سیاستهای پولی است و بهطور معمول این وظیفه در قوانین موسس بانک مرکزی قید میشود که «بانک مرکزی مسوول تحقق ثبات پولی و به عبارت دیگر حفظ ارزش پول است» در برخی کشورها صراحتا در قانون به این وظیفه بانک مرکزی اشاره و حتی جزئیات آن را هم مشخص میکنند و در برخی دیگر، صرفا به ذکر عنوانی اکتفا شده و بالنتیجه تعیین جزئیات بر عهده مقامات بانک مرکزی قرار میگیرد تا با توجه به اوضاع و احوال در خصوص آن تصمیمگیری کنند. هر یک از دو رویکرد فوقالذکر دارای محاسن و معایبی میباشند برای مثال در صورت تعیین دقیق و جزئی اهداف، دیگر بانک مرکزی از تغییرات و تاثیرات سیاسی مصون بوده و از طرف دیگر در قبال آن وظایف مصرح باید بهطور دقیق پاسخگو باشد. لیکن اتخاذ این رویکرد سبب کاهش قدرت انطباق بانک مرکزی با اوضاع و احوال موجود است.
نکته دیگر آنکه بانک مرکزی جهت نیل به اهداف خود باید از استقلال کافی برخوردار باشد و در عین حال باید سیاستهای خود را بهطور شفاف اعلام و اجرا کرده و به تناسب استقلال پاسخگو نیز باشد. برای مثال اگرچه مقامات تصمیمگیرنده در بانکهای مرکزی عمدتا انتخابی هستند لیکن اعطای استقلال به ایشان و عدم امکان تغییر آنها برای یک دوره مشخص زمانی میتواند ایشان را در اخذ و اجرای تصمیمات و سیاستهای مهم پولی مستقل و مصون از فشارهای سیاسی و مداخلات بدارد که البته این مهم نافی پاسخگویی ایشان نخواهد بود.
2. تحقق ثبات مالی
یکی دیگر از اهدافی که معمولا برای بانکهای مرکزی در نظر گرفته میشود، تحقق ثبات مالی است. اگرچه در قیاس با هدف ثبات قیمت، معمولا در قوانین کمتر به هدف ثبات مالی پرداخته شده، لیکن اموری همچون مدیریت نقدینگی سیستم مالی، عمل بهعنوان وامدهنده نهایی، تامین ثبات سیستم پرداخت و وضع مقررات احتیاطی برای نظام مالی کشور، از وظایف متعارف بانکهای مرکزی هستند که با ثبات مالی مرتبط میباشند.
الف) مدیریت نقدینگی سیستم مالی و وامدهنده نهایی
در دوران بحرانهای مالی، همواره این امکان وجود دارد که بانکها و موسسات مالی با کمبود منابع روبهرو شوند و بنابراین بانکهایی که نیاز به نقدینگی دارند، قادر نخواهند بود که منابع مورد نیاز خود را از بازار بین بانکی تامین کنند. معمولا بانک مرکزی اولین نهاد عمومی است که از چنین وضعیتی مطلع میشود و البته اولین مقامی نیز هست که از وی انتظار میرود برای حل این مشکل قدم بردارد. بر این اساس میتوان گفت بانکهای مرکزی، از یکسو وظیفه مدیریت نقدینگی در بازارهای مالی را بر عهده دارند و از سوی دیگر، وامدهنده نهایی در این بازارها تلقی میشوند.
ب) ثبات نظام پرداخت
بانکهای مرکزی نظام پرداخت و تسویه کشور نقش اساسی و بنیادی دارند. نظارت بر نظام پرداختها، امری است که تقریبا در همه کشورها بر عهده بانکهای مرکزی قرار دارد. اگرچه ممکن است ابعادی از آن در اختیار سایر دستگاهها و نهادها نیز قرار داشته باشد و بانک مرکزی در خصوص این امور، با آنها همکاری و اشتراک وظایف داشته باشد. معمولا قوانین بانکهای مرکزی در این مورد تصریح دارند و در کمتر موردی مشاهده میشود که بانک مرکزی بهطور ضمنی این وظیفه را بر عهده داشته باشد. علاوه بر این، در تعداد قابلتوجهی از بانکهای مرکزی، نظامهای پرداخت کلیدی کشور، تحت مالکیت و کنترل بانکهای مرکزی قرار دارند.
ج) تدوین و نظارت بر اجرای مقررات و سیاستهای احتیاطی
علاوه بر مشاوره در طراحی قوانین و مقررات برای سیستم مالی، بانکهای مرکزی تمایل به آن دارند که تا حدی مسئولیت نظارت بانکی را بر عهده داشته باشند برای این امر دلایل گوناگونی وجود دارد. نخست اینکه همانطور که در بالا اشاره شد، از بانکهای مرکزی انتظار میرود هنگام بحرانهای مالی بهعنوان وامدهنده نهایی عمل کنند. دوم اینکه بانکهای مرکزی برای انجام وظایف خود در رابطه با سیاست پولی نیاز به آن دارند که برآورد دقیقی از وضعیت بازار و عرضه و تقاضای پول در آن داشته باشند. سوم اینکه برخی از ابزارهای سیاست پولی بانکهای مرکزی برای اجرا نیازمند همکاری بانکها و موسسات اعتباری هستند.
3- سایر اهداف و وظایف بانکهای مرکزی
بانکهای مرکزی غالبا به غیر از پیگیری ثبات مالی و اهداف سیاست پولی وظایف دیگری را انجام میدهند. این وظایف شامل موارد زیر میشود: ارائه خدمات بانکی به بانکهای تجاری و ارائه خدمات مالی به دولت، تهیه مقررات مربوط به زیرساختهای مالی، توسعه و ترویج بخش مالی و حمایت از مصرفکنندگان در قراردادهای مالی آنها. اموری همچون کمک به رشد و توسعه کشور و تسهیل بازرگانی نیز در بعضی از قوانین بانکهای مرکزی جزو کارکردهای آنها مورد اشاره قرار گرفتهاند. برخی از این وظایف از گذشته وجود داشتهاند و برخی دیگر نیز بهعنوان بازوهای کمکی اهداف اصلی بهوجود آمدهاند. بهطور کلی هنگامی که درخصوص محول کردن یک وظیفه به بانک مرکزی تصمیمگیری میشود، باید مسائل زیر مورد توجه قرار گیرند:
1. اینکه فعالیت مزبور تا چه اندازه برای دستیابی بانک مرکزی به اهداف اصلی خود (ثبات پولی و ثبات مالی) ضرورت دارد.
2. مزیت نسبی بانک مرکزی در محقق کردن آن هدف و ایفای وظایف مرتبط با آن در قیاس با سایر اهداف.
3. ممکن بودن استراتژی خروج، در صورتی که هدف مزبور برای دوره موقتی در نظر گرفته شده باشد (مانند برنامه توسعه نظام مالی).
منبع: https://asrebank.ir